نهال طاها
گلشن گل را زدند آتش کین یاغیان
خزان شده گُلسِتان خمیده نخل جوان
وای که آتش رسید بر در گلزار وحی
به گوش دل می رسد ناله قدوسیان
آه چه گویم چه شد میان دیوار و در
بر درایمان زدند ضرب لگد ناکسان
شکسته بال وپرِ فرشتهِ عالمَین
لاله عصمت نگر گشته نزار و خزان
مَهبط تنزیل وحی شعله آتش گرفت
وای ز سیلی دون رخ شده نیلی چسان
بار سفر بسته شب تا که رود سوی دوست
کوثر قرآن به خاک شبانه گشته نهان
نهال طاها شده چیده ز بُستان دین
جن و ملک (سامعا) گشته حزین در جهان
مفاعلن فاعلن مفاعلن فاعلن