درب شهر علم

شده راغ وباغ پر رنگ، ز قدومِ با صفایت
چمن و دمن بشد سبز ،ز وجودِ دلربایت

به ترانه خوانی بلبل، به درخت و شاخه ی گل
پرد هر طرف ز شادی ، بود عاشق لقایت

شب دی مرا گذر شد، سوی میکده ز مستی
همه باده نوش دیدم، به سرِ خُم ولایت

به درِ حرم برفتم ،به شکافِ کعبه دیدم
همه جا فضایلت بود ، چه بگویم از ثنایت؟

اگر از شجاعت تو، بزنم دم و بگویم
شده فتح باب خیبر، به دو دست کبریایت

لقبِ سخی ترا شد ، سخن از سخاوت آمد
به کتاب خود نوشته است، زسخای تو خدایت

تو که درب شهر علمی، وَنبی مدینة العلم
تو وصی مصطفایی ،بود این سِمت سزایت

ز عنایت ای شهنشاه به جوازِ سامعِ زار
به صفِ جزا بزن مُهر، تو برای این گدایت
چهارشنبه ۲۷ جدی ۱۴۰۲
فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن

غالب پیکار

نگهتِ سنبل دمد یا بوی عنبر در فضا
عطرِ زنبق می وزد یا نافهِ مشکِ ختا

شد مشام از عطرِ عنبر بیز خوشبو تر همی
شد معطر شش جهت از نوگلِ باغ هُدا

گو به ساقی تادهد جامِ ولارا پی به پی
گو به مطرب تا نوازد نغمه ی شادِ رسا

شادی و عیش و طرب از چیست جانا کن بیان
کین چنین در نُه سپهر باشد فضای خوش نوا

عرشیان و فرشیان هم پایکوبی می کنند
می به کف مستی کنان بنگر تو عابد را به پا

می کنم واضح برایت چون بود ماه رجب
در رجب میرِ عرب از بیتِ رب شد رخ نما

طلعتِ رخسارِ او از بینِ کعبه شد پدید
شد جهان از طلعتِ زیبای او پر از ضیا

پا نهاد اندر زمین آن غالبِ پیکارِ سخت
کو بود میرِ سپه فتاحِ غزوه هم غزا

آمد آن وجهِ خدا دستِ خدا شیرِ خدا
مظهرِ حق او بود، ارزنده‌ای نصِ علا


وه چی نیکو باشد این روز گرامی و سعید
بر تمامِ شیعیانِ حیدرِ نیکو لقا


تابش خورشید باشد ذره ی از نورِ او
دانشِ او بین به عالم می دهد نورِ بقا

او سلونی بارها بر منبرِ خود گفته است
دربِ شهرِ علمِ احمد باشد آن میر سخا

در کتابِ فضلِ او دیدم فضایل بی عدد
شمسِ تابان علی ، عالی درخشد نزدِ ما

می نگنجد مدحِ تو ای شاه نیکو در سخن
طبعِ ناموزون من باشد به مدحت نارسا

از تو خواهم تا بریزی شهد اندر طبع من
تا شود در مدح تو این طوطی طبعم رسا

هر کسی دارد به دل مهرت نباید او کند
نه گناه و نه خطا و نه جفا و نه ریا

تو امیر المومنینی تو امام المتقین
پیروِ راه ترا شایسته کی باشد خطا

گر ترا سامع به دل یک ذره باشد مهر او
بی گمان با دستِ حیدر روزِ حشر یابی رها


جمعه ۲۹ جدی ۱۴۰۲
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

میر سُبُل

میر سُبُل
روضه رضوان نقی پر ضیاست
خطه ی از خلد برین صفاست

سیل ملک طوف کنان درش
صحن حریم حرمش دلرباست

اوست ز نسل و نسب مصطفی
میر سبل هادی کل رهنماست

سامره اوراست مزار شریف
بر در او جن و ملک در نواست

شعشعه ی گنبد او پر ز نور
قبه ی نیکوی نقی جانفزاست

اوست طبیب همه در سامره
درد و غم ورنج به دستش دواست

سامع اگر راه خدا می روی
هادی آن راه امام هداست


دوشنبه، ۲۵ جدی ۱۴۰۲

مفتعلن مفتعلن فاعلن

فلک فر

ساقی ز جای خیز که آمد بهارِ گل

دُردی ز باده ده تو به من در جوار گل

ای نغمه خوان نغمه ی آغاز کن دمی

با نعره های قمری و کبک و هزارِ گل

بر تن لباس سبز نموده چمن ز شوق

پیچیده بوی عطرِ خوشِ لاله زارِ گل

در گلشن جهان نگری نوگلی رسید

کو است رونقِ دوجهان گلعذار گل

این طُرفه بیت را تو بخوان با نوا زشوق

در وصفِ شهسوار علی شهریار گل

یا قاهِرَ العَدُوِّ و یا واليَ الوَلي

، یا مَظهَرَ العَجائِبُ و یا مُرتَضی علی

شد موسمِ سرور و نشاط وطرب عجب

از مقدمِ علیِ ولی شاه با نسب

سر خیل اولیا شهِ کونین آمده است

با صد طرب ز خانه ی رب در مهِ رجب

آمد گره گشای جهان خسروِ سخی

آمد شهنشهی که کند حل هر صعب

یک جرعه ای بریز به کامم تو از وفا

ساقی شراب عشق بنوشان تمام شب

نایب مَنابِ ختمِ رُسُل از درونِ بیت

آمد برون بعد سه شب شاه خوش لقب

با من بگو ترانه شیرین چنین دمی

در مدح و وصف شیر خدا میر منتخب

یا قاهِرَ العَدُوِّ و یا واليَ الوَلي

، یا مَظهَرَ العَجائِبُ و یا مُرتَضی علی

بنتِ اسد به سوی حرم گشت رهسپار

بودش زمان حمل ، ولی حالتش فگار

دستِ دعا به سوی سما برد فاطمه

گفتا پناه ده تو خدایا در این دیار

دیوارِ کعبه زامرِ خدا شق شد آن زمان

شد داخلِ حریم خدا بانوی کبار

حق گشته میزبان، به آن دو درونِ بیت

سه شب درونِ کعبه بودند با صد افتخار

آمد برون ز کعبه نبی طفل را گرفت

زد بوسه بر عذار مهش شاهِ حق شعار

یا قاهِرَ العَدُوِّ و یا واليَ الوَلي

، یا مَظهَرَ العَجائِبُ و یا مُرتَضی علی

گفتا نبی که بعد من این طفل رهبر است

این نفسِ من به قولِ خداوند اکبر است

او بابِ شهرِ علمِ منست و وزیر من

او مفتی است، مفتیِ هر چهار دفتر است

شیر خدا و وجه خدا مظهرِ خدا

اوبرصراط راست رهین است و رهبر است

یک ذره از شجاعتِ او می کنم بیان

فتاح خندق و اُحُد و بدر وخیبر است

مردانِ پهلوانِ عدو را دهد شکست

قتالِ عمر ومرحب و کفار، یکسر است

یا قاهِرَ العَدُوِّ و یا واليَ الوَلي

یا مَظهَرَ العَجائِبُ و یا مُرتَضی علی

شیر است و شیر گیر دلاور بود علی

شمشیرو شیرِ شاهِ فلک فر بود علی

ممدوحِ إِنَّما به کتابِ مُبینِ حق

نفسِ نفیسِ خسروِ برتر بود علی

بر میکشانِ عشق عطا می کند سبو

در روز حشر ساقی کوثر بود علی

در طبعِ من مجالِ صفاتِ علی کجاست

خود درکلامِ خویش ثناگر بود علی

سامع ورود جنت اعلا به مُهرِ اوست

قسام هفت جنت و سقر بود علی

یا قاهِرَ العَدُوِّ و یا واليَ الوَلي

، یا مَظهَرَ العَجائِبُ و یا مُرتَضی علی

شنبه، ۲۳ جدی ۱۴۰۲

لاله پر پر



ای رونقِ گل‌ها به گلستانِ زمانه
وی لولو تابندهِ رخشانِ زمانه

ای ساقی گلچهره مرا جام ولا ده
ده جرعه ی زان باده سوزان زمانه

زان باده مرا ده که نوا ساز نمایم
تا دم زنم از مهوش خوبان زمانه

طبعم نبود گرچه رسا تا که برانم
اوصافِ تو ای کوثرِ قرآنِ زمانه

جای که خدا خوانده ترا مدح وثنایت
لال است زبانِ منِ پژمانِ زمانه

ای خوانده ترا بضعة منی پیامبر
وی پاره قلبِ شهِ خوبانِ زمانه

هر جا نگرم وصفِ دل آرای تو باشد
مدحِ تو مرا کرده غزل خوانِ زمانه

افتاد مرا یاد ز میخ در ودیوار
اشکی شده جاری زدو چشمانِ زمانه

یک بانوی تنها پس دیوار بی افتاد
از ضرب لگد کوب خسِ فانِ زمانه

آتش زدنِ وحی سرا نیست شجاعت
ای دد صفتِ ملحدِ شیطانِ زمانه

ای لاله پر پر به میان در ودیوار
مخفی شدی تدفین گل ریحانِ زمانه

تا قاف قیامت همه منفور دوگیتی است
ای لعنت حق برهمه عدوان زمانه

ای محورِ اصحاب کسا گوشه ی چشمی
بنما به منِ سامعِ ویرانِ زمانه

1402-09-28
مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
(هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)

 صاحب علم لَدُن


اول از حمد احد یزدان عشق
می کنم اینک شروع عنوان عشق

حق بگویم حق نویسم بر ملا
خالق یکتا بود سلطان عشق

او کریم است و ببخشد جرم ما
غافر و راحم بود رحمان عشق

اول است و آخر است و لایزال
لاشریک است و صمد منان عشق

بعد از آن نعت نبی خوانم همی
کو بود خیر البشر جانان عشق

سید لولاک، ابوالقاسم رسول
شافع امت بود هم جان عشق

او کند اندر سما شق القمر
کاینات اش می شود قربان عشق


پس از آن گویم ز میر لا تخف
صف شکن حیدر ر شه ی مردان عشق

خیبر و بدر و حنین و خندق است
از فتوحات یل میدان عشق

از عبادات همه افضل بود
روز خندق ضربت برّان عشق

نفس احمد خوانده اورا در کلام
کبریای واحد سبحان عشق

شد تولد حیدر اندر بیت حق
خانه زاد حق بود خوبان عشق

کس نسائیده جبین مثلش چنین
سجده های او بود عرفان عشق

شهر علم است احمد و حیدر درش
صاحب علم لَدُن برهان عشق

شب برد بر دوش خود او کیسه ی
بهر ایتام و مساکین کان عشق

حق اگر جویی بود حق با علی
این کلام خاتم است ،در شان عشق

او قسیم نار و هم جنت بود
در قیامت صاحب فرمان عشق

ساقی کوثر دهد روز حساب
ساغر دلکش به می جویان عشق

سامعا از بهر مدحش کم شود
آب بحر هستی دوران عشق

خاتون حشر



ای مقام و منصبت بالا تر از عرش برین
وی تویی بر تر ز کل بانوان عالمین

داده ایزد منزلت برتو به قرآن عظیم
خوانده احمد پاره ی قلبش ترا ای مه جبین

محور آل کسایی همدم شیر خدا
ثالث آل عبایی زاده حبل المتین

تو به احمد مادری هم دختری ای فاطمه
کس ندارد غیر تو این سان مقام دلنشین

آیه تطهیر مصداقش تویی خاتون حشر
مثل تو کس نیست طاهر بانوی دنیا ودین

کنز لطف و مرحمت گر خوانمت کم خوانده ام
قلزم جود و عطایی ای انیس بی قرین

کوثر زیبنده ی طاها تویی ای مه عذار
سوی سامع یک نظر بنما به روز واپسین

بانوی والاتبار


السلام ای دخت احمد بانوی والا مقام
السلام ای اختر تابنده ی ذوالاحتشام

می کند کسب ضیا از طلعت رخسار تو
ماه و خورشید و کواکب بی توقف صبح و شام


حب تو حب خدای ذوالکرم باشد یقین
بغض تو بغض خدا باشد برای خاص و عام

هر که آزارت نمود، آزرده دادار ترا
لعنت حق بر ستمکاران الی صبح قیام

می درخشد نور رخسار تو هر شام و سحر
بر زبانها جاری باشد نام زیبایت مدام

مهتر کل زنان عالم و عقبا تویی
از تو گیرد درس عفت مریم وهاجر تمام

فضل تو این بس بود ای بانوی والاتبار
مدح و اوصافت نموده کبریا اندر کلام

بی ولای تو عبادت تا سحر باشد چه سود
حق نخواهد بی ولایت نه صلاة و نه صیام

گر غلام از غلامان تو باشم فاخرم
از سلاطین جهان بر درگهت باشد غلام

خاک درگاهِ در فضه کنیز درگهت
توتیای چشم سامع گشته با صد احترام

30-09-1402

منجی دوران



ای مرا دلبر بیا عمرم به پایان می رسد
گر بیایی بر تن بی جان من جان می رسد

#روز من #شب شد ز هجرت ای #گل بی #خار من
کی تو آیی؟ درد هجرانت فراوان می رسد

# تلخ باشد زندگی کردن بدون تو عزیز
کن تو #شیرین زندگی تا جان به جانان می رسد

#دوست و #دشمن می زنند طعنه مرا از هجر تو
با وصالت این دلم هر دم به سامان می رسد

این شب دیجور بنما روز روشن بهر من
#دیر یا #زود این همه دردم به درمان می رسد

#نیک و #بد گویند اگر بیگانگان پروای نیست

طعنه و پیغاره بر من ز #آشنایان می رسد

(سامعا) بنما #سکوت اینک ز جور این و آن
در دلت #فریاد کن، منجی دوران می رسد

۰۶-۱۰-۱۴۰۲

گلبوسه

گلبوسه
ای ز درگاهِ تو عالم نور ایمان یافته
از درت روح الامین صد جود و احسان یافته

خاکروب درگهت قدوسیان در هر زمان
منصب دربانیت را جن و انسان یافته

ای بهار گلستان هستی عالم تمام
گلشن پژمرده ای احزان ز تو جان یافته

گنبد خضرای تو زیباتر از باغ و چمن
غنچه های گل ز تو عطر فراوان یافته


می درخشد پرتوی علمت به هر سو بنگرم
عالم خاکی ز تو نور درخشان یافته

در شب معراج رفتی تا به قرب لامکان
عرش، نعلین ترا گلبوسه باران یافته

پادشاهان می کنند در روضه ات کار غلام
خادم درگاه تو خود را چو سلطان یافته

يا رسول الله شفاعت کن مرا روز حساب
صد چو من عاصی زدرگاهِ تو غفران یافته

تو شفیع المذنبینی شافعِ من هم بشو
کس نشد نومید زین در ، خلد رضوان یافته

عترت پاک تو باشد الگوی هر خاص و عام
پیروی از سیر و سلک شاه مردان یافته

هر که دارد در دلش مهر و ولای اهلبیت
بر صراط مستقیم پای شتابان یافته

یا حبیب الله اغثنی در قیامت امتت
گر تو باشی یاورش پایانِ شایان یافته

هر که در عالم بود از امتان حضرتت
نیست شک روز جزا در خلد کاشان یافته

هر که نوشد باده حب ولایت در جهان
ساغر می از کف ساقی مستان یافته

گر برد هر یک ز دل نام محمد بر زبان
عاقبت در روز حشر او راه نیکان یافته

کاف تا کاف جهان بانگِ اذانت می رسد
کافر و مسلم ز تو قانون و قرآن یافته

سامع مسکین صفت دارد هوای کوی تو
او ز خاک خطه ی خلد تو سامان یافته

یا الهی تو رسان از لطف امام منتظر
از فراقش ما سوالله دل پریشان یافته

06-10-1402

میخ در

میخ در

اول دفتر به نام کبریا رنگین شود
شعر ناموزون من در حمد او تزیین شود

چرخش افلاک را ناظم بود حی قدیر
نظم هستی و زمان بر امر او تعیین شود

هر چه را بینی به عالم خالقش ایزد بود
صانع بی مثل باشد صنع او تحسین شود


بحر وبر و کوه و دشت و باغ و بستان هر چه است
ملک او باشد به نزد ما و تو بالین شود

بعد حمد ایزد منان گشایم لب به نعت
مدح ختم الانبیا در مطلع ام تمکین شود

رحمت للعالمین ،خیر بشر ،پیشوای دین
رحمت والای او بر عالمین ، چندین شود

پس سخن گویم به مدح مظهر ذات خدا
وارث علم محمد مرتضی تعیین شود

فاتح خیبر ، شه صفدر، علی حَیَّ در
بعد احمد نیست مثل اش این سخن زرین شود

هر چه گویم از علی مرتضی کم گفته ام
آب بحر هم کم شود گر مدح شاه دین شود

چند بیتی هم بگویم از بهین بانوی خلد
بزم ما با مدح او دانی که عطر آگین شود

بر زبان عام و خاص است عفت و هم عصمت اش
نام او هر جا که آید دل مرا تسکین شود

نزد رب العالمین دارد مقام و منزلت
آیه تطهیر در شأنش بدان تعیین شود

کوثر زیبنده طاها بود خاتون حشر
هر کی بی مهر و ولای او شود بی دین شود

امشبم با یاد زهرا دل مرا غمگین شود
یادی از میخِ در و از جورِ قومِ کین شود

آه از آندم چون لگد بر بانوی دلها زدند
ظلم بی حد را نگر بر دخت شاه دین شود

بضعة منی اورا احمد بگفتا بار بار
پاره ی قلب نبی زهرا دلش خونین شود

بهر چه مخفی نمودند تربت والای او؟
از برای چه شبانه غسل و هم تدفین شود ؟

بسکه از اعدا شد آزار و اذیت فاطمه
محسن او هم شهید از ضربت سنگین شود
.
خانه وحی پیمبر را نگر آتش گرفت
مزد ختمی مرتبت ای خلق عالم این شود؟

بشکند دستی که زد سیلی به روی اطهرش
تا ابد این قوم بد سامع یقین نفرین شود

عشق

#عاشق و معشوق دانی از چه باشند دل قرین
یا که دارند قصه های دل خوش اندر این زمین

دل به دل وصلند و دارند راه در یگ دیگری
عشق باشد واژه ناب اندر این دنیا و
دین

داستان وامق وعذرا بخوان دانی که چیست ؟
یا ز یوسف و زلیخا خوان تو یک قصه چنین

# عشق کرده نام هر یک بر ملا اینسان عیان
#وامق و عذرا بود از عاشقان دل حزین

هرچه خوانم قصه ی عشق می شوم خرسند همی
قصه های کوه کن فرهاد با شیرین بود شیرین یقین

عاشق و معشوق باشند #آدم وهوا به دهر
عشق حق را سامعا در دل نما هر دم دفین
۱۳-۱۱-۱۴۰۲

سپه شکن



بیا تو جانا به طرف بوستان شدست فصل بهار زیبا
شدست فصل بهار زیبا به طرف بوستان بیا تو جانا

به سیل گلها دمی قدم زن ،بیا به گلشن دلا ز مسکن
دلا ز مسکن بیا به گلشن دمی قدم زن به سیل گلها

عزیز دلها می صفا ده پیاله ها ده به عشوه ها ده
به عشوه ده پیاله ها ده می صفا ده عزیز دلها

می ولا را بریز در جام بده به می خوارگان دوران
بده به می خوارگان دوران بریز در جام می ولا را

نوای خوش را بیا تو مطرب به تار و چنگی نما تو آغاز
نما تو آغاز به تار و چنگی بیا تو مطرب نوای خوش را

ز سرو بالا رسد چه زیبا صدای قمری و کبک و بلبل
صدای قمری و کبک و بلبل رسد چه زیبا ز سرو بالا

شدست گویا شکر فشان طبع به مدح میر امیر مردان
به مدح میر امیر مردان شکر فشان طبع شده است گویا

علی اعلا ولی والا امام بر حق دلیر یکتا
دلیر یکتا امام بر حق ولی والا علی اعلا

،در کعبه مولا، آمد به دنیا غرق سرور است عرش معلا
عرش معلا غرق سرور است آمد به دنیا در کعبه مولا

گلچهر زیبا ، زیبا درخشد عالم گلستان شده است هر جا
هر جا گلستان شده است عالم زیبا درخشد گلچهر زیبا


قدم به دنیا نهاده حیدر رجب مرجب شد از قدومش
شد از قدومش رجب مرجب نهاده حیدر قدم به دنیا

خدای دانا برای حیدر شکافت دیوار کعبه ی خود
شکافت دیوار کعبه ی خود برای حیدر خدای دانا

حی توانا ، شدست میزبان ، علی ومادر شدند مهمان
علی و مادر شدند مهمان ، شدست میزبان حی توانا

خجسته بادا ،روز ولادت به عاشقان ولی سرمد
به عاشقان ولی سرمد روز ولادت خجسته بادا

شدست پیدا، سپه شکن مرد ، ز عز گوهر ، ملک صفاتش.
ملک صفاتش، ز عز گوهر ،سپه شکن مرد شدست پیدا

رسول بطحا به امر یکتا نهاده نامش علی اعلا
علی اعلا نهاده نامش به امر یکتا رسول بطحا

گرفته اورا نبی در آغوش نموده لعلش ز بوسه باران
ز بوسه باران نموده لعلش، نبی در آغوش گرفته اورا

جوان رعنا ز مقدم او دوباره گشته جهان فرتوت
جهان فرتوت دوباره گشته ز مقدم او جوان رعنا


بزم مصفا ، نگر به هر جا شدست بر پا ز یمن مولا
ز یمن مولا شدست برپا نگر به هر جا بزم مصفا

خلیل آسا، به امر یکتا به کعبه بتها
شکسته درجا
شکسته درجا به کعبه بتها به امر یکتا خلیل آسا

خدای یکتا به نص قرآن نموده مدح علی اعلا
نموده مدح علی اعلا به نص قرآن خدای یکتا

بخوانده اورا نبی اکرم دری ز شهر علوم خود هم
دری ز شهر علوم خود هم نبی اکرم بخوانده اورا

ز آن دل آرا کتاب فضل اش هزار جلد و هزار باب است
کتاب فضل اش هزار جلد و هزار باب است ز آن دل آرا

بدان علی را ز بعد احمد یگانه دُر ثمین یکتا
یگانه در ثمین یکتا ز بعد احمد بدان علی را


علی‌ست بابا ، برای ایتام علی ست همدم به مستمندان
به مستمندان علی ست همدم برای ایتام علی ست بابا

ز مرحمت آ ،به وقت رحلت به سوی سامع کنار قبرش
کنار قبرش به سوی سامع به وقت رحلت ز مرحمت آ

الهی ربا نما تو شاداب غمین دلش را به مهر حیدر
به مهر حیدر غمین دلش را نما تو شاداب الهی ربا
۱۳ - ۱۱-۱۴۰۲

حسادت

هر چه از بهر خودش در کار می دارد حسود
خویش را از دیگران پر کار می دارد حسود


می نشیند خون اگر بیند ترا با کار نیک
دایما با فکر خود پیکار می دارد حسود

در جهان شاه و گدا یکسان نباشد ظاهراً
از کم و زیاد متاع دشوار می دارد حسود

از برای خود پسندد هر چه باشد در جهان
در جهان هر گوشه‌ای اغیار می دارد حسود

گر بمیرد یک کسی از گشنگی در پیش او
خویش را از قصد او آزار می دارد حسود

سامعا خود را نگهدار از حسادت تو به دور
عاقبت در راه خود مسمار می دارد حسود
۱۳-۱۱-۱۴۰۲

قمر آسا

در این دنیا پی دلدار خود بیمار گردیدم
به هر سو بهر دیدار وصال یار رنجیدم

نه از یارم خبر آید نه از یارم خبر دارم
من شیدا سرگشته به خون دیده غلتیدم

دل پروانه ام سوزد چو شمع از دوری معشوق
چه سوزش سوزش درد آور هجران را دیدم

به یاد او بودم در خواب دیدم محفل زیباست
در آن محفل چو دیدم چهره گلنار خندیدم

قمر آسا پس ابری نهان گردیده ماه ی او
ز کاس زهر دوری اش ندانستم چو نوشیدم

به هر شام و سحر باشد سرشک دیده ام جاری
به خونین اشک من سوگند ز هم وغم ترکیدم

خزان هجر نمی ماند بهار وصل می آید
خبرهای خوشی را سامعا بسیار بشنیدم

خاطی ام

گردش دوران نموده موی سرهارا سفید
رخ نما یارب به عقبا نیر و زیبا سفید

رو سیاه ام خاطی ام اما ز تو دارم امید
محضر نیکان خود این رو سیاه بنما سفید

نامه ام باشد سفید و روی من باشد سیاه
حرمت پاک امامان تو نما رخ ها سفید

گرچه در دنیا مرا بوده است افعال غلط
نادمم از کرده خود کن مرا شاها سفید

سامع عاصی پستم لیک خواهم مغفرت
رو سفیدم کن به حق سید بطحا سفید

نعت و مناجات

خجلم ز کرده ی زشت خود بگذر ز جرمِ کثیر من
به درِ کریمِ تو آمدم خجلم خدای قدیرِ من

اگرم بخوانی به درگهت واگرم برانی ز درگهت
نروم ز درگه ی تو خدا بشنو صدای حقیر من

تو مه بین به روی سیاه من، بنما ز لطف تو عطای خود
تو نما نهان ز ره ی کرم همه سیئاتِ کبیرِ من

ز کرم توچاره کار ما صمدا بساز تویی بی نیاز
زتو انتظار عطاست مرا بنما عطا تو امیر من

بکنم شفیع ،شهِ مرسلین به درِ کریمِ تو ای کریم
چو ببخشی از ره مرحمت به حق نذیر و بشیر من

بلغ العلی بکماله کشف الدجا بجماله
حسنت جمیع وخصاله صلو علیه وآله

به لبم هماره بود صفات وثنای احمدِ دو سرا
ز مدیحِ سرورِکاینات شده طبع من چه نیکو رسا

دلِ ما تپد به خیالِ دیدنِ قبه ای، شهِ محترم
‍چه شود اگر به دو دیده ام فتد عکس روضه ی با صفا

تویی رهبر همه رهبران تویی مرشد همه مرشدان
تویی سرو گلشن این جهان تویی خاتم همه انبیا

تو شفیع جمله ی عاصیان تو شفیق جمله ی بی کسان
تو به روز حشر و گهی عذاب بنما شفاعت ما شها

ز خطا و جرم گناه ما گرهی فکنده به کار ما
به گره‌گشایی لعل خویش تو ز کار ما گرهی گشا

بلغ العلی بکماله کشف الدجا بجماله
حسنت جمیع وخصاله صلو علیه وآله

بده ساقیا تو پیاله را ز می ولای محمدی
که بنوشم آن می احمری که کنم ثنای محمدی

همه عاجزند ز صفات و مدح رسول کل، شه هاشمی
بستوده رب به کلام خود همه در ثنای محمدی

شده سبزه طرف چمن همه گل وگلستان و دمن همه
شده با صفا ز خجسته مولدِ با صفای محمدی

چو نهاد قدم ، شه ذوالحشم یم ذوالکرم به زمان کم

همه هم وغم ز دلان زدود به رسا ندای محمدی

‌شده موسم طرب و سرور بیا مطربا تو نوا بساز
تو بیا بخوان ز شعف دمی همه نعت های محمدی

بلغ العلی بکماله کشف الدجا بجماله
حسنت جمیع وخصاله صلو علیه وآله

چه شود شها ز وفا کنی نظری ز لطف سوی این گدا
سوی این گدا ز وفا کنی نظری ز لطف چه شود شها

ز سر عطا تو شوی شفیع ، به صف جزا ،به خطای ما
به خطای ما، به صف جزا تو شوی شفیع ز سر عطا

شه دو سرا تویی دلبرا مه انورا تویی رهبرا
تویی رهبرا مه انورا تویی دلبرا شه دو سرا

ز تو کامروا شوم ای نبی به امید لطف تو آمدم
به امید لطف تو آمدم شوم ای نبی ز تو کامروا

بنما قبول تو زسامعا برد التجا به تو یا رسول
به تو یا رسول برد التجا بنما قبول تو ز سامعا

بلغ العلی بکماله کشف الدجا بجماله
حسنت جمیع وخصاله صلو علیه وآله

چشم رجا

مه بین به کرده ی زشتم نما عطای خودت

تویی غفور و نما بذل با صفای خودت

اگرچه بار گناه ام فزون ز مقدار است

یکیست قطره ی نزدِ یم سخای خودت

تویی قرین و قرین تر مرا ز رگ رگِ من

به قولِ آیهِ پر نورِ خوشنمای خودت

مرا به روز قیامت خجل مکن یارب

به حق سید و سردار انبیای خودت

گذر ز کرده وناکرده ام خدای کریم

به حق فاتح خیبر یل رسای خودت

مراست دست توسل به دامن بانو

ببخش حرمت زهرای مصطفای خودت

اگرچه قلب من آلوده ی گناه است ببخش

به قلب ‍پاره ی خونین مجتبای خودت

به حق حجنر ببریده حسین شهید

بده ز آتش دوزخ رها گدای خودت

چنانچه نفسِ مرا لایق عطا نبود

مراست چشم رجا بر درِ بقای خودت

گره اندر گره ی کارِ دو صد سامع را

می کنی حل به کفِ قدرتِ والای خودت

بسم الله الرّحمن الرّحیم     اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی كُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.     اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم     جهت سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام عصر صلوات    التماس دعا    دریافت کد از: ابزار وبلاگ

https://voca.ro/1kHOzuqYe6q0

بسم الله الرّحمن الرّحیم     اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی كُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.     اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم     جهت سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام عصر صلوات    التماس دعا    دریافت کد از: ابزار وبلاگ

https://t.me/lalazaresami