غالب پیکار
نگهتِ سنبل دمد یا بوی عنبر در فضا
عطرِ زنبق می وزد یا نافهِ مشکِ ختا
شد مشام از عطرِ عنبر بیز خوشبو تر همی
شد معطر شش جهت از نوگلِ باغ هُدا
گو به ساقی تادهد جامِ ولارا پی به پی
گو به مطرب تا نوازد نغمه ی شادِ رسا
شادی و عیش و طرب از چیست جانا کن بیان
کین چنین در نُه سپهر باشد فضای خوش نوا
عرشیان و فرشیان هم پایکوبی می کنند
می به کف مستی کنان بنگر تو عابد را به پا
می کنم واضح برایت چون بود ماه رجب
در رجب میرِ عرب از بیتِ رب شد رخ نما
طلعتِ رخسارِ او از بینِ کعبه شد پدید
شد جهان از طلعتِ زیبای او پر از ضیا
پا نهاد اندر زمین آن غالبِ پیکارِ سخت
کو بود میرِ سپه فتاحِ غزوه هم غزا
آمد آن وجهِ خدا دستِ خدا شیرِ خدا
مظهرِ حق او بود، ارزندهای نصِ علا
وه چی نیکو باشد این روز گرامی و سعید
بر تمامِ شیعیانِ حیدرِ نیکو لقا
تابش خورشید باشد ذره ی از نورِ او
دانشِ او بین به عالم می دهد نورِ بقا
او سلونی بارها بر منبرِ خود گفته است
دربِ شهرِ علمِ احمد باشد آن میر سخا
در کتابِ فضلِ او دیدم فضایل بی عدد
شمسِ تابان علی ، عالی درخشد نزدِ ما
می نگنجد مدحِ تو ای شاه نیکو در سخن
طبعِ ناموزون من باشد به مدحت نارسا
از تو خواهم تا بریزی شهد اندر طبع من
تا شود در مدح تو این طوطی طبعم رسا
هر کسی دارد به دل مهرت نباید او کند
نه گناه و نه خطا و نه جفا و نه ریا
تو امیر المومنینی تو امام المتقین
پیروِ راه ترا شایسته کی باشد خطا
گر ترا سامع به دل یک ذره باشد مهر او
بی گمان با دستِ حیدر روزِ حشر یابی رها
جمعه ۲۹ جدی ۱۴۰۲
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن