بعثت نبی اکرم ص 

ساقیا از ره وفا امروز
آتشین می بکن عطا امروز

باده ی ده که تا گنه سوزد
پاک و طیب کند مرا امروز

که گشایم زبان به حمد و ثنا
شکر ایزد کنم ادا امروز

شده جشن رسالت طاها
طرب و وجد هر کجا امروز

هر طرف جلوه گر بود شادی
بزم ساز وطرب به پا امروز

بر فراز زمین مکه نگر
پیک رب آمد از سما امروز

دین اسلام دین عالم شد
بت وبتخانه شد فنا امروز

شده مبعوث احمد مختار
میمنت بر همه هزاران بار

عید بعثت چه دلربا آمد
خرم و شاد وبا صفا آمد

بر نبی مکی به غار حرا
وحی اقرا چه خوشنما آمد

شب تار جهان سحر گردید
پرتوی علم پرضیا آمد

گشته مبعوث احمد محمود
جشن زیبای مصطفی آمد

بر همه عاشقان بده مژده
بعثت شاه انبیا آمد

یم رحمت نگر که می جوشد
فیض رحمت زکبریا آمد

شده مبعوث احمد مختار
میمنت بر همه هزاران بار

بر بلندای کوه غار حرا
عرش خلوتگهش بود پیدا

او نخوانده کتاب و درس و سبق
امی است و ولی بود دانا

پیک حق بر زمین شده نازل
گفت بر خوان بنام حق، اقرا

بود افضل ز انس و جن یکسر
بود احمد بر انبیا اولی

آنکه آورد بر نبی ایمان
دو نفر اول اند در دنیا

بین مردان علی بود اول
بین زنها خدیجه کبری

شده مبعوث احمد مختار
میمنت بر همه هزاران بار

بر جهان و جهانیان تبریک
جشن والای مؤمنان تبریک

تاج و تختِ رسالت وعزت
بر شهنشاهِ انس وجان تبریک

گیتی از نو شده جوان بنگر
این جوانی به این جهان تبریک

گشته بر احمد مکی نازل
آیه اقرا را بخوان تبریک

شرع و قانون حق شده حاکم
وحی آیات حق بیان تبریک

بعد چهل سال بر تو این منصب
از سوی کبریا چنان تبریک

شده مبعوث احمد مختار
میمنت بر همه هزاران بار

بهتر ومهترتمام بشر
بر همه انس و جن شده رهبر

گرچه باشد یتیم در عالم
او شده بر همه پدر یکسر

کعبه و سعی و زمرم و مروه
هم منا وصفا و رکن و حجر

نه سپهر و زمان و لوح و قلم
گشته اند بر نبی ثنا گستر

او حبیب خداو عبد خداست
رحمت عالمین بود دلبر

مهربانتر زباب ومادر ماست
شافع عاصیان بود سرور

بلبل طبع (سامع) شیدا
در قفس زین شعف زند پر پر

شده مبعوث احمد مختار
میمنت بر همه هزاران بار

1-11-1403

عید مبعث


بــود عیــد مبعــــث محـــبان مبـــارک
بــــود جشــــن زیبـــا فــــراوان مبارک

به غار حــرا وحی سبحان رسیدست
نخستْ اقــرأْ بر میرخوبان رسیدست
ز نام خدا بر جهـــان جــان رسیدست
چـه خـرم بـود روز جـانـــان مبــــارک

رســد بانــگ تــوحیدِ یکتــا به گوشم
نــدای رســا مــی رســد در خــروشم
ز دُردیِّ مــــیْ ساغـــرِ مــیْ بنــوشــم
بــه گلـشــن طلـــوع بهــــاران مبارک

ز نــــور نبـــوت جــهان بــاصـفا شــد
ز هر شش جهت بانگ شیوا به پا شد
نبـی را بــه ســـر افـــسر، از انبـیا شد
بـه پـا بـــزم عشــرت عزیــزان مبـارک

تــو مـــرءات حــسن خــدایـی محمد
فـــروغ شـــب تـــــــار مــایـــی محمد
شــفـــیع هـــمــــه در جــــزایی محمد
بگـــو ســامـعـا عیــــد غفـــران مبارک

چهارشنبه ۱۸-دلو ۱۴۰۲
فعولن فعولن فعولن فعولن

گلبوسه

گلبوسه
ای ز درگاهِ تو عالم نور ایمان یافته
از درت روح الامین صد جود و احسان یافته

خاکروب درگهت قدوسیان در هر زمان
منصب دربانیت را جن و انسان یافته

ای بهار گلستان هستی عالم تمام
گلشن پژمرده ای احزان ز تو جان یافته

گنبد خضرای تو زیباتر از باغ و چمن
غنچه های گل ز تو عطر فراوان یافته


می درخشد پرتوی علمت به هر سو بنگرم
عالم خاکی ز تو نور درخشان یافته

در شب معراج رفتی تا به قرب لامکان
عرش، نعلین ترا گلبوسه باران یافته

پادشاهان می کنند در روضه ات کار غلام
خادم درگاه تو خود را چو سلطان یافته

يا رسول الله شفاعت کن مرا روز حساب
صد چو من عاصی زدرگاهِ تو غفران یافته

تو شفیع المذنبینی شافعِ من هم بشو
کس نشد نومید زین در ، خلد رضوان یافته

عترت پاک تو باشد الگوی هر خاص و عام
پیروی از سیر و سلک شاه مردان یافته

هر که دارد در دلش مهر و ولای اهلبیت
بر صراط مستقیم پای شتابان یافته

یا حبیب الله اغثنی در قیامت امتت
گر تو باشی یاورش پایانِ شایان یافته

هر که در عالم بود از امتان حضرتت
نیست شک روز جزا در خلد کاشان یافته

هر که نوشد باده حب ولایت در جهان
ساغر می از کف ساقی مستان یافته

گر برد هر یک ز دل نام محمد بر زبان
عاقبت در روز حشر او راه نیکان یافته

کاف تا کاف جهان بانگِ اذانت می رسد
کافر و مسلم ز تو قانون و قرآن یافته

سامع مسکین صفت دارد هوای کوی تو
او ز خاک خطه ی خلد تو سامان یافته

یا الهی تو رسان از لطف امام منتظر
از فراقش ما سوالله دل پریشان یافته

06-10-1402

نعت و مناجات

خجلم ز کرده ی زشت خود بگذر ز جرمِ کثیر من
به درِ کریمِ تو آمدم خجلم خدای قدیرِ من

اگرم بخوانی به درگهت واگرم برانی ز درگهت
نروم ز درگه ی تو خدا بشنو صدای حقیر من

تو مه بین به روی سیاه من، بنما ز لطف تو عطای خود
تو نما نهان ز ره ی کرم همه سیئاتِ کبیرِ من

ز کرم توچاره کار ما صمدا بساز تویی بی نیاز
زتو انتظار عطاست مرا بنما عطا تو امیر من

بکنم شفیع ،شهِ مرسلین به درِ کریمِ تو ای کریم
چو ببخشی از ره مرحمت به حق نذیر و بشیر من

بلغ العلی بکماله کشف الدجا بجماله
حسنت جمیع وخصاله صلو علیه وآله

به لبم هماره بود صفات وثنای احمدِ دو سرا
ز مدیحِ سرورِکاینات شده طبع من چه نیکو رسا

دلِ ما تپد به خیالِ دیدنِ قبه ای، شهِ محترم
‍چه شود اگر به دو دیده ام فتد عکس روضه ی با صفا

تویی رهبر همه رهبران تویی مرشد همه مرشدان
تویی سرو گلشن این جهان تویی خاتم همه انبیا

تو شفیع جمله ی عاصیان تو شفیق جمله ی بی کسان
تو به روز حشر و گهی عذاب بنما شفاعت ما شها

ز خطا و جرم گناه ما گرهی فکنده به کار ما
به گره‌گشایی لعل خویش تو ز کار ما گرهی گشا

بلغ العلی بکماله کشف الدجا بجماله
حسنت جمیع وخصاله صلو علیه وآله

بده ساقیا تو پیاله را ز می ولای محمدی
که بنوشم آن می احمری که کنم ثنای محمدی

همه عاجزند ز صفات و مدح رسول کل، شه هاشمی
بستوده رب به کلام خود همه در ثنای محمدی

شده سبزه طرف چمن همه گل وگلستان و دمن همه
شده با صفا ز خجسته مولدِ با صفای محمدی

چو نهاد قدم ، شه ذوالحشم یم ذوالکرم به زمان کم

همه هم وغم ز دلان زدود به رسا ندای محمدی

‌شده موسم طرب و سرور بیا مطربا تو نوا بساز
تو بیا بخوان ز شعف دمی همه نعت های محمدی

بلغ العلی بکماله کشف الدجا بجماله
حسنت جمیع وخصاله صلو علیه وآله

چه شود شها ز وفا کنی نظری ز لطف سوی این گدا
سوی این گدا ز وفا کنی نظری ز لطف چه شود شها

ز سر عطا تو شوی شفیع ، به صف جزا ،به خطای ما
به خطای ما، به صف جزا تو شوی شفیع ز سر عطا

شه دو سرا تویی دلبرا مه انورا تویی رهبرا
تویی رهبرا مه انورا تویی دلبرا شه دو سرا

ز تو کامروا شوم ای نبی به امید لطف تو آمدم
به امید لطف تو آمدم شوم ای نبی ز تو کامروا

بنما قبول تو زسامعا برد التجا به تو یا رسول
به تو یا رسول برد التجا بنما قبول تو ز سامعا

بلغ العلی بکماله کشف الدجا بجماله
حسنت جمیع وخصاله صلو علیه وآله

خلد آستان



بیا ساقیا سوی بستانِ گل
لبالب نما جام مستانِ گل

مغنی بزن ساز عشرت همی
شنو چهچۀ عندلیبانِ گل

بیا نی نوازی کن ای خوش نوا
بود همنوا با تو مرغانِ گل

نخست ابتدا کن به حمد صمد
که یکتا بود خالق جان گل

سپس نعت احمد بخوان با شعف
که باشد نبی شاه خوبانِ گل

بده ساقیا جرعه‌ای از ثواب
به حب علی میر مردانِ گل

ز خاتون نیکو صفت فاطمه
بشو دم دمادم ثنا خوانِ گل

چمن در چمن سبز وخرم نگر
ز یمن حسن حُسن خندانِ گل

شود دیده پرنم ز یاد حسین
چو لاله ببینم به بستانِ گل


بود زیب وزین همه عابدان
عبادات سجاد شایانِ گل

شکافنده علم، باقر بود
بود وارث علم و عرفانِ گل

ز فیض علوم امام ششم
جهان در جهان گشته میدانِ گل

ندیده کسی مثل کاظم شکیب
زبان زد بود صبرِ سوزانِ گل

امام رضا شاه خلد آستان
بود روضه اش بوسه باران گل

به مانند جودِ جواد تقی
نباشد چنین بذل و احسان گل


نقی حجت حق امام هدا
فروغ شب تار ظلمان گل

امام حسن شاه عسکر لقب
بود فوج او یکه تازان گل


الهی رسان مهدی منتظر
برای دو چشم انتظارانِ گل

بخوان سامعا با محبان شاه
دعای فرج بهر هجرانِ گل

۱۱-۰۸-۱۴۰۲
فعولن فعولن فعولن فعل

رهبر حی



ابتدا کردم به نام قادر دادار گل
مطلعم گل خامه ام گل مصرع واشعار گل

حمد گویم قادری را کو بود حی و قدیم
ذکر او گل شکر او گل حمد آن بادار گل

پس از آن آرم به لب نعت شه لولاک را
اصل بستان رسالت احمد مختار گل

سرور و سردار کل انبیا خیر البشر
راه او گل ، شرع او گل دین آن دلدار گل

مدح خوانم از امیرمؤمنان شاه عرب
کو بود فتاح خیبر حیدر کرار گل

خوانده نفس مصطفی اورا به قرآن کبریا
نص او گل آیه گل ام الکتابِ یار گل

زهره زهرای اطهر پاره قلب رسول
عصمتش گل عفتش گل عترت اطهار گل

صد چو حاتم ریزه خوار سفره مولا حسن
بخشش گل جود او گل بذل بی اظهار گل

سبط احمد رهبر آزادگان شاه شهید
کربلا در کربلا گل عشق آن سالار گل

سید سجاد امام العارفین زین العباد
ورد او گل طاعتش گل سبحه و دستار گل

پنجمین شمع هدایت باقرعلم لَدُن
بینشش گل دانشش گل یاسمن رخسار گل

جعفر نیکو لقب صادق بود بحر علوم
مسلکش گل مشربش گل مذهب سرشار گل

موسی کاظم بود فرخنده خو، نیکو صبور
حلم اوگل صبر او گل میرخوش کردار گل

شاه دین شمس ولایت هشتمین پیشوا رضا
آستان گل روضه گل آن گنبد دوار گل

جان جانان خسرو خوبان به عالم شاه جواد
رأفتش گل شفقتش گل حب آن سردار گل

حجت دهم نقی سلطان دریا دل نقی
سالکش گل عارفش گل هادی دیندار گل

عسکری میر امم دارد به سامره مقام
نام او گل شان او گل میمنت آثار گل

رهبر حی قطب دوران مهدی دنیا ودین
دوری اش گل غیبتش گل انتظارِ یار گل


سامعا در انتظار او بود هستی همه
گر بیاید می شود این گلستان پر بار گل
۵-۸-۱۴۰۲
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

دوازده امامی

به دل گر ترا ذکر داور نباشد

یقین دل بغیرش منور نباشد

چو باشی به دین محمد مطیع

گذار رهت سوی سقر نباشد

چو مومن بسان خلیل نبی شو

ترا ترسی از آب و آذر نباشد

اگربیمی ازفعل زشتت نداری

یقین اعقتادت به محشر نباشد

اگرتارک واجبات خدایی

ترا صالحان یار و یاور نباشد

خوشا گرکه داری به دل حب احمد

ترا هولِ از روز آخر نباشد

اگر قاسم نار وجنت ندانی

جواز ترا مُهر حیدر نباشد

وصی بلا فصل احمد به عالم

سوای علی میرمنبر نباشد

شه صف شکن شیروشمشیر احمد

بحزمرتضی شاه صفدر نباشد

گرت بغض زهرای اطهربه دل هست

ترا آشنا آب کوثر نباشد

به دل گر نداری ولای حسن را

یقین مقتدایت پیمبر نباشد

اگر در دلت عشق شاه شهید هست

دلیلش بجز شیر مادر نباشد

شبیه حسین شو مطیع خدایت

ترا بیمی از ظلم کافر نباشد

چو هستی گرفتار درد وبلا ها

رهنده بجز آل اطهر نباشد

به قربان دین شو بسان ابوالفضل

ترا باکی از دست وپیکر نباشد

چو باشد زمین و زمان پر زماتم

به غم های زینب برابر نباشد

اگر مهر سجاد و باقر در عالم

نداری ترا حال بدتر نباشد

اگر دین و آییین جعفر ترا هست

دگرجای ترسی زکیفر نباشد

ز موسی کاظم شفایی بخواه

مثالش طبیب توانگر نباشد

ز شاه خراسان بخواه هرچه خواهی

چو موسی الرضا مهربانتر نباشد

گدای عطای جواد تقی شو

به مانند او کس عطاگر نباشد

دو صد شاه ورهبر که باشد درعالم

چو هادی مرا میر و رهبر نباشد

پناه همه بی پناهان به دوران

بغیرحسن شاه عسکر نباشد

برای امام زمانت دعا کن

بجز از دعا راه دیگر نباشد

نمودی اگر پیشه تقوا برایت

ترا (سامعا)خوف بی مر نباشد

نعت حضرت محمد ص

بکرد خلقت خدایت یا محمد
دوعالم را برایت یا محمد
تمام کائنات و عرش و فرش است
منور از ضیایت یا محمد
بود قاصر زبانم از ثنایت
خدا داند ثنایت یا محمد
تویی شهر علوم غیب و مشهود
درش شد، مرتضایت یا محمد
فدای دین نمودی مال و جانت
سرم بادا فدایت یا محمد
رضای حق بود اندر رضایت
نخواهم جز رضایت یا محمد
ولای حضرتت دارم به رگ رگ
مگیر از من ولایت یا محمد
گدای خاک درگاهت منم من
کرم کن بر گدایت یا محمد
عطا بنما به این زار حزینت
به امید عطایت یا محمد
به هر صبح و مساء خواهم ز یزدان
وصال دلربایت یا محمد
طلب فرما تمام عاشقان را
حریم با صفایت یا محمد
در شوریده ام هر دم بجوید
ضریح دلگشایت یا محمد
خوش آن لمحه که باشم میهمانت
سرای پارسایت یا محمد
ز عشقت طاير دل گشته شیدا
زند پر در هوایت یا محمد
صراط مستقیمم رفت از دست
هماره کن هدایت یا محمد
ز بار معصیت پشتم شده خم
ندارم جز سوایت یا محمد
در آن روزیکه کس را نیست یاری
مکش دست از حمایت یا محمد
ز فرط معصیت کارم تباه است
ندارم جز خدایت یا محمد
در امواج گنه در حال غرقم
بود دیدت کفایت یا محمد
خوشا آندم کشم بر دیده از شوق
غبار خاک پایت یا محمد
چه نیکو است گاه احتضارم
به چشم آید لقایت یا محمد
در آن روزیکه گرما بر سر ماست
مکش ظل لوایت یا محمد
چه خوش باشد که گیرم من ز دستت
صبوح جانفزایت یا محمد
بحق فاتح خیبر امیرم
بگردان آشنایت یا محمد
به (سامع )کن نظر در روز محشر
به وی بنما عنایت یا محمد

چهار  بار


بیا تو ساقی ، به ساغرم ریز، می ولای، رسول و آلش
چو سرکشم می،می پیاپی، شوم فدای رسول و آلش

به آب می ده، تو شستشویم ،چواز گناهان ،شوم منزه
سپس گشایم زبان قاصر ،کنم ثنای رسول وآلش

شنو تو مومن ، بیان ثابت، به شان و فر ،نبی اکرم
خدای دانا، سرشته عالم، فقط برای، رسول و آلش

اگر رضای، خدا بخواهی، برو به سیرو، سلوک آنان
بدون تردید ، رضایت رب ، بود رضای رسول و آلش

به آستان نبی و آلش ، ملک غلامان ،بشر گدایان
فخر نمایم ، اگرپذیرد، مرا گدای، رسول و آلش

ز عمق قلبت نما تو (سامع) سپاس و حمد خدای یکتا
که ذات منان، عطا نموده، به تو ولای ، رسول و آلش

دوشنبه 25/حمل /1399

بسم الله الرّحمن الرّحیم     اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی كُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.     اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم     جهت سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام عصر صلوات    التماس دعا    دریافت کد از: ابزار وبلاگ

https://voca.ro/1kHOzuqYe6q0

بسم الله الرّحمن الرّحیم     اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی كُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.     اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم     جهت سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام عصر صلوات    التماس دعا    دریافت کد از: ابزار وبلاگ

https://t.me/lalazaresami