دو ملک

عاصی ام پستم بدم لیکن خدا را می شناسم
آن یگانه ذات رحمان، کبریا را می شناسم

می دهم از جان گواهی ذات حق یکتا بود
خالق کل مالک هر دو سرا را می شناسم

در لحد گر پرسدم از پیر و مرشد دو ملک
گویم آن شافع کل خیرالوراء را می شناسم

از کتابم گر بپرسد گویمش قرآن بود
آیه آیه جزوه‌ها را سوره ها را می شناسم

از صراط مستقیم و هادی اش پرسد بگویم
مرتضی شاه نجف شیر خدا را می شناسم

باز اگر پرسد ترا اعمال نیک است اندکی
سر فکنده گویمش خیر النساء را می شناسم

گرچه باشد کیسه ام خالی ولی دارم امید
خط و سیر مجتبی میر سخا را می شناسم

می برم نام از حسین ارباب خود با افتخار
سامع ام من خسرو کرب و بلا را می شناسم

یک به یک نام امامان را برم در نزد شان
تا امام عصر پیر و مقتدا را می شناسم

نوحه

ای خواهرم ای زینب بنگر به سوی اکبر
آن شبهِ پیامبر رفت یک تن به سوی لشکر

شمشیر زنان اکبر با خیلِ عدو در رزم
گویا که پیامبر است در معرکه با خنجر

در خِلقت و در خُلقش مانندِ محمد است
ای خواهرم ای زینب رفته است مرا اژدر

او شیر بود در جنگ مانندِ علی حیدر
از هیبتِ او لرزد کفار در آن لشکر

برگشت علی اکبر از معرکه لب تشنه
لیکن نبود آبی تشنه است مرا دلبر

ای وای نگر خواهر بر قامتِ شمشادش
با خنجر اعدا شد خونین بَدنش یکسر


بر هاشمیان برگو آیید همه اینک
در خیمه بریدش نعش صدچاک بود پیکر


سامع ز غمِ اکبر عالم همه گریان شد
خونین جگر است زینب از داغِ علی اکبر

رمضان ۹ حمل ۱۴۰۴

نوحه ابوالفضل


علمدارم علمدارم
ابوالفضل وفادارم
برو در نهر علقمه ابوالفضل ای برادر جان
صدای العطش آید ز خیمگاه مرا جانان
ز سوز تشنگی بنگر همه طفلان بود افغان
بیاور بهر این طفلان تو آبی ای سپهدارم
علمدارم علمدارم
ابوالفضل وفادارم
چو حیدر صف شکن رفته به سوی لشکر کفار
بلرزد از شجاعت های شیر بیشه کرار
چه با همت بود غازی به جنگ دشمن غدار
بترسد لشکر اعدا ز عباس وفادارم

علمدارم علمدارم
ابوالفضل وفادارم

کنار نهر بنشسته که نوشد آب لیکن او
بیامد از لب خشکم اورا یادی لب آن جو
رها آب از کفش بنمود علمدار لقب نیکو
ننوشید از وفا آبی ابوالفضل سپهدارم

علمدارم علمدارم
ابوالفضل وفادارم

به مشک و چشم او گردید اصابت تیر
آن دونان
به فرقش خورد عمود آهنین نامسلمان
چه ظلمی باشد این یارب برآل خسرو خوبان

دودستانش بریده شد برای دین دادارم

علمدارم علمدارم
ابوالفضل وفادارم


خدا یا کن نصیب ما طواف مرقد سرور
شبی باشیم میان روضه والای آن دلبر
بخواه سامع تو حاجت ها روا گردد ز او یکسر
بود باب الحوایج او یقین با اذن بادارم

علمدارم علمدارم
ابوالفضل وفادارم

نوحه میدان رفتن ابوالفضل

ای علمدار لشکر
عباس ای شیر حیدر

بانکِ العطش پیدا
در خیمگاه یا اخا
چاره کن تو آبی را
ساقی ای مرا دلبر


بر حریم مصطفی
مشکی خالی پر بنما
جرعه ای آبی جانا
از نحر فرات آور

راهی شد سوی میدان
شیر دلیر ژیان
پاشید لشکر دونان
از هيبت او اکثر

در لب آب گوار
آب را ننوشد نگار
بهر خاطر دلدار
عباس آن شیر حیدر



اعدا کرده اند جدا
هر دو دست ذوالوفا
آهنین عمودی را
زدند وای اورا بر سر

داغ تو ای برادر
بشکسته مرا کمر
سامعا بنما یکسر

نو حه حضرت رقیه

ای عمه بابا چه شد
آمده بود شاه دلها چه شد
بود به نزدم کنون
کرد نوازش فزون
گشت دلم پر ز خون
آمده بود عمه بابا چه شد
____

ای عمه بابا چه شد
آمده بود شاه دلها چه شد
عمه زجان بهترم
بود همی در برم
رفت کجا دلبرم
آمده بود عمه بابا چه شد
_
ای عمه بابا چه شد
آمده بود شاه دلها چه شد

نان نخواهم دیگر
عمه بخواهم پدر
چیست دراین تشت زر

آمده بود شاه دلها چه شد
__
ای عمه بابا چه شد
آمده بود شاه دلها چه شد

راس پدر را چو دید
روح به تنش می تپید
گریه نمود او شدید
آمده بود میر جانها چه شد
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای عمه بابا چه شد
آمده بود شاه دلها چه شد
سامع از این ماجرا
نوحه سرا هر کجا
کن تو عزا بر ملا
آمده بود میر جانها چه شد

ایمان نخست 

الســلام ای همـــسر پیغـــمبـــر آخـــر زمـــان
الســـلام ای مـــادر زهـــرای اطـــهر در جهان

این فضیلت بس بود کاورده ای ایمان نخست
کـــس ندارد این مـــقام و جـــــا میان خانمان

مـــال وثــــــروت را نمــــودی تو نثار راه حق
گشـــته راضی از تـــو خـــلاق زمین و آسمان

بی دریـــغانه حمایت کــــــرده ای با مصطفی
در زمان سخت و دشواری ز مال و هم ز جان

تو به همسر یار و یاور بوده ی در دور سخت
هستی وباشی تو محبوب رسول انس وجان

ای بهین بانو یقــــــین داری مقــــــام مادری
تو ز سوی کبریا و مصطــــــفی بر مؤمنـــــان

این فداکــــــاریی تو گردیـــــده ثبت روزگار
تا قیامت کـــی برد از یاد تاریــــــــــخ جهان

همچو مریم ،آسیـــــه ، زهـــرا تو داری منزلت
بانوی برتر تــــــویی روز جـــــــــزا اندر جنان

در قیامت یک نظر سویم نما حــــــــق رسول
ذره سان سامع منم از سلــــــــک خدامان تان

رمضان - ۲۱ حوت ۱۴۰۳

شهره در کرم

کبک زرین بال طبعم باز آمد در سخن
می زند چهچه به مدح دلبر سیمین بدن

کیست آن دلبر که با مقدوم او شد نوبهار
سبز و خرم شد گلستان و چمن اندر چمن

بانک شادی می رسد از هر طرف با ساز ودف
موسم عشرت عیان شد رفت هنگام محن

بر مشام جان رسد نیکو شمیم مشکبو
بوی سنبل می وزد یا نافه مشک ختن

چیست این زیبا ریاحین بهشتی چون وزد
گوئیا پاشیده عطر گل به صحرا و دمن

هر طرف بینی چراغانی بود با زمزمه
پایکوبی و سماع بر پاست اندر انجمن

گوش دل بگشا که تا گویم ز نام دلربا
کوست آن شاهی که دارد بر همه دلها وطن

نام والایش حسن ماه دلارایش حسن
خلق زیبایش حسن هم قد رعنایش حسن

در ثنای او زبانها و بیانها عاجز اند
هست مداحش به قرآن خالق نیکو سخن

اوست شهره در کرم، باشد کریم اهلبیت
مقتدای دومین، رابعِ آل پنج‌تن

سامعا مدح امام مجتبی انشا نما
تاشود شعرت ثمین همچون عقیقی از یمن

رمضان ۱۸-۱۲-۱۴۰۳

شهر الرجاء 

ای عاصیان ای عاصیان مــاه دعـــا آمد پدید
مــاه صـفا مــاه ثــنــا مـــاه هـــدا آمـد پـدید

رحمت ز رب پیوسته شد درهای دوزخ بسته شد
ابلیس از خـود خسته شد گاه عطا آمد پدید

آمـد بـــهـــار دلــنــوا فـــصــل کـــلام کـبــریا
پر نور شد دلهـــای مـــا عهـــد نـــوا آمد پدید

ای دل طلب کن مغفرت از کرده زشت و خطا
بی شک اجابت می شود فصل سخا آمد پدید

سوزد گــناه انـــــدر گنــاه بــا رحمـت ذات اله
کندی مکن ای بــی پناه وقـــت طلا آمد پدید

مِن الفِ شَهر اندر صحف، ایزد بیانش کرده است
غافـــل ز این فرصت مشو،دور عـــلا آمد پدید

شبـــها مکـــن جــانا تلف ، بالا نما خالی دو کف
مِن سیئاتــــــک لاتخف، شهر الرجاء آمد پدید

آیات اطهر را بخوان هم قدر و کوثر را بخوان
یک ذکر بهتر را بخوان وقت قضا آمد پدید

چشم و زبان و گـــوش را سامع نگهدار از گناه
دل را مصـــفا کن دمــــی عصر صفا آمد پدید

رمضان ۱۳-حوت ۱۴۰۳
مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن

دختر سه ساله

دختر سه ساله

دُرثمین گوهرِ رخشنده فام
دختر سه ساله ی نیکو کلام

کان ادب، معدن حجب وحیا
نیک صفت،بانو رقیه ست
نام

گرچه بود خرد ولیکن شود
حل مشاکل به دستش مدام

همچو عمویش به یقین درزمین
باب حوایج بود و با مرام

یاد من ازقصه شام جفا
آمد و دل غصه گرفته تمام

بعدِ شهید گشتنِ سبطِ نبی
آلِ حسین گشت اسیرِ ظلام

دید رقیه پدرش را به خواب
داشت سخن با پدر نیکنام

ناز و نوازش نمودش پدر
همره بابای خودش در کلام

جست زخوابش به آه و فغان
هرسو دوید ازپی بابا خرام

رفت کجا باب من ای عمه
جان
داشت کنار من هم اکنون مقام

ناله و فریاد ز بهر پدر
کرد در آن گوشهِ ویرانِ شام

شیون و افغانِ رقیه رسید
آنگهی بر گوشِ امیرِ ظلام

گفت یزید ناله و افغان زچیست؟
از چه بلند است صدای انام

گفت یکی دختر مولاحسین
می طلبد بابِ شهیدِ کرام

گفت برید بهر او در تشت
زر
رأس پر ازخونِ جدای امام

آه که آورد به ویرانه تشت
اشک ببارید همه چون غمام

گفت به زینب که ای عمه جان
نیست مرا میل و نخواهم طعام

زینب محزون به او عرض کرد
آنچه بخواهی بودت در نیام

آه که بگشود سرِ تشتِ زر
دید در آن رأسِ پدر در ختام

غنچه دهن باز نمود آن یتیم
گفت ز ظلم وستم آن ظلام

تو که نبودی چو مرا می زدند
برسر وصورت به چوبِ حزام

زندگی زین بیش نخواهم پدر
نزد تو آیم کنون والسلام

بر همه اعدای ستمگر زجان
لعنت حق گو تو سامع مدام


مفتعلن مفتعلن فاعلن

عهد شادی

گــل بیاراییــد مجـلــس را کـه نـوگـل آمــده
نــوگــل رعــنا کــه باصد شور وغلغل آمــده

صــف بیــاراییــد مســـتان ولایـــت زود زود
ســاقی مســتان عجب با ساغر و مـل آمده

عطــرآگــین شد فضای دشت وگلزار وچمن
نکــهت زیـــبا هـــــمی از بــاغ سنبــل آمده

عهد شادی وشعف شد، دور ماتم رفت رفت
هــرچــه هــمّ و غـــم بُوَد، بر ما تغافل آمده

نقــل شــادی را بپاشــــانید هر سو هرطرف
شــهد و شــیر و شکــر از بهــر تنــاول آمـده

شاه شـاهــان، حجـت یزدان ، امیر عاشقان
عتـــــرت آل محـــــمد را تســـلســل آمـده

گــوش دل اینــک سپــردن بر نــوای بلبـلان
سامعا شهــد سخن درلحــن بلبل آمـــده


۲۵-۱۱- ۱۴۰۳
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

ساقی نامه

بده ساقیا باده ای از ثواب
که وجد وطرب بخشدم بی حساب

می ده که مستی به بار آورد
نه آن می که سستی به بار آورد

بده تا که کامم ز آن تر کنم
چو بلبل به نای و نوا سر کنم


غزل ها سرایم به آوای دف
گهر ریزم از طبع خود باشعف

گهِ پایکوبی و رقصیدن است
زمان سرور و خوشی کردن است


مغنی بخوان نغمه دلنوا
بزن بربط وچنگ و تار از وفا


نه تنها به روی زمین عشرت است
در افلاک بینی چنین بهجت است

ز ساقی همه ساغر مٓی ستانند
ز خود بی خودند و پیاپی ستانند

ملک دسته دسته به سوی زمین
فرو می رسند از یسار و یمین

ملک هر یکی طوف شاه می کنند
یکایک بشر وصف ماه می کنند

بود بین جن و بشر غلغله
ز وصفش به هر جا بود زمزمه

گروهی بگویند که عیسی بود
گروهی بگویند که موسی بود

عصایش ز اعجاز، ثعبان شود
محیا ز او جان بی جان شود

چه کس باشد این شاه با افتخار؟
که از مقدمش آمده نوبهار

بود این گل از گلشن مصطفی
ز ابنای زهرا و شیر خدا

به نیمه ز شعبان جهان شد جوان
زاین گل، گل افشان شده گلستان

شگفت نوگل نرگس اندر چمن
چمن شد زگل بر بدن پیراهن

امام زمان حجت کبریاست
زمین و زمان بهر او در نواست

خجسته بود بر همه مؤمنین
شب و روز میلاد آن مه جبین


بیامد که رنج و محن را برد
هم و غمِ دلها ز دلها برد

خوش اندم که بر کعبه گیرد قرار
ندای انا المهدی آید ز یار

شود باطل اندر جهان ریشه کن
بگیرد یقین حق به جایش وطن


ز بن ریشه زورمندان کَند
زجا کاخ دونان دوران کَند

بود منتقم شاه والا مقام
بگیرد ز اعدای دون انتقام


دهد تربت قبر مادر نشان
یقین سامعا بر همه مؤمنان

۱۷-۱۱-۱۴۰۳
فعولن فعولن فعولن فعل

دام نفس


ثنا و حمد خدا خواندنم هوس است
بنام او سخن آغاز کردنم هوس است

اگر چه بهر ثنا طبع من بود عاجز
چوعندلیبِ خوش الحان سرودنم هوس است

برآستانِ کریم ات شبانه تا به سحر
برای سجده بسی سر نهادنم هوس است

به هر دری نزنم جز درِ تو یا معبود
گدای درگه ای تو بودنم هوس است

هدایتم بنما بر رهِ که می دانی
به راه راست قدم ماندنم هوس است

اسیرِ دامگهِ نفسِ دونِ خود گشتم
ز این سرای اسیری رهیدنم هوس است

به چاه معصیت آلوده ام من سامع
به یمِ عفو تو پاکیدنم هوس است

بهین نگین ولای محمد وآلش
به رگ رگ جانم خریدنم هوس است
۱۴-۱۱-۱۴۰۳
مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن

میلاد ولی عصر ارواحنا فداه

خرم که جهان ز نو جوان شد
درد و غم ما ز دل نهان شد

بر خیز و بده تو ساقیا می
فصل خوش نوبهار عیان شد

بزم شعف و سرور بر پاست
دلشاد هماره مؤمنان شد

در مدح و صفات شاه خوبان
طبعم چه رسا و خوش بیان شد

سر زد گل نرگس معطر
خشبو همه باغ و بوستان شد

بر منتظران دهید مژده
مولود شهنشه زمان شد

بر کل جهانیان مبارک
میلاد شه زمان مبارک

آمد به زمین ولی داور
مهدی گل بوستان حیدر


صد برگ گل عبیر بشگفت
گلزارشده جهان سراسر

درنِیمَه شبی به ماه شعبان
از بیت حسن مهی زده سر

انوار جلی ز او بتابد
آفاق از او شده منور

بنهاد قدم امیر عادل
تا داد ستاند از ستمگر

بنیاد ستم ستیزِ عالم
از ریشه کند شه فلک فر

بر کل جهانیان مبارک
میلاد شه زمان مبارک

ای حجت حق ولی منان
عالم ز فراق توست زندان

غائب ز نظر تو باشی تا کی؟
سوزد دل عاشقان نالان

از بهر ظهور خود دعا کن
تا امر شود بیایی جانان

ای دارو ندار بی پناهان
وی داروی درد دردمندان


هم مونس بیکسان مضطر
دریاب ضعیف و مستمندان

از مقدمت ای امیر بر حق
آباد شود جهان ویران


بر کل جهانیان مبا ک
میلاد شه زمان مبارک

ای منجی روزگار مهدی
وی صاحب ذوالفقار مهدی

از کوچه ما ز لطف و احسان
یک شب بنما گذار مهدی

خرم بود آن زمان که آیی
بر کعبه کنی قرار مهدی

آن مرقد بانوی دوعالم
برشیعه کن آشکار مهدی


آندم شود این جهان دیجور
تابنده تر از نهار مهدی


این وعده حق بود، سامع
روزی برسد سوار مهدی

بر کل جهانیان مبا ک
میلاد شه زمان مبارک

۰۶-۱۱۰۱۴۰۳

نیمه شعبان

آمد به جهان موسم زیبای بهاران
در نیمه شعبان

سر سبز شده باغ و چمن دشت و بیابان
در نیمه شعبان

در خانه گلریز حسن نو گلی بشگفت
یک سنبلی بشگفت

عالم همه زین گل شده مشکین و گلستان
در نیمه شعبان

این گل که گل سر سبد گلشن زیباست
از گلبن زهراست

از آمدنش باغ وچمنزار گل افشان
در نیمه شعبان

به به که چه مولود سعید عجب آمد
شور و طرب آمد

ساقی به کفش باده و جام است نمایان
در نیمه شعبان

هرجا که روی جشن شعف است مهیا
با نغمه زیبا

بر شاخه گل چهچه زنان بلبل خوشخوان
درنیمه شعبان

پر نور وضیا ارض و سما گشت سراسر
از طلعت انور

از سامره خورشید نمایان شده رخشان
درنیمه شعبان

این منجی دوران یقین یوسف زهراست
او صاحب دنیا است

با آمدنش کون و مکان گشت چراغان
درنیمه شعبان

ارواح رسولان و امامان همه خرسند
از مولد دلبند

افواج ملک از فلک آیند فراوان
درنیمه شعبان

گر چند بود مولد مسعود تو پنهان
چون موسی عمران

برپاست به هرجای جهان جشن نمایان
درنیمه شعبان

عیسی نفس توست یقین دارو و درمان
بر جمله مریضان

درد همه بنما تو دوا ای شه خوبان
درنیمه شعبان

تا کی ز نظر غایبی ای خضر زمانه
ای ماه شبانه

برگیر حجاب از مه زیبای درخشان
درنیمه شعبان

بسمل شده صد دل چو دل سامع مضطر
از هجر تو دلبر

بنما تو شب تار همه صبح درخشان
در نیمه شعبان

مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)

شجاعت

مرد دلیر عرصه میدان جنگ جنگ
آنکس که بر عدو بکند عرصه تنگ تنگ

فتاح خندق و احد و بدر وخیبری
می دانمت ولی خداوند، بی درنگ

شیران روزگار بلرزد ز هیبتت
گاه مصاف تیغ تو دارد شرنگ شرنگ

در گلشن مدیح علی بلبلان هزار
خوانند مدح شاه به آواز رنگ رنگ

حب علی و آل بود نعمت بزرگ
بر سینه از مؤدت شان زن تو سنگ سنگ

خواهی که رستگار دوگیتی شوی بزن
بر دامن علی ز ولایت تو چنگ چنگ

بی راه مرو برو تو براه علی و آل
در مکتب علی ولی داری نام وننگ
تا روز حشر از رهت تو ننگ ننگ

خواندم هرچه در کتب معتبر یقین
مدحش نوشته بود به هر برگ قشنگ قشنگ

دامان مرتضی مه نما از کف ات رها
همواره هوشدار که باشی زرنگ زرنگ

معنی زندگی بخدا حب تو بود
با مهر تو خوش است مرا مرگ بي درنگ

سامع به مدح تو بسراید سخن ز شوق
این هدیه کن قبول از این مور لنگ لنگ

بعثت نبی اکرم ص 

ساقیا از ره وفا امروز
آتشین می بکن عطا امروز

باده ی ده که تا گنه سوزد
پاک و طیب کند مرا امروز

که گشایم زبان به حمد و ثنا
شکر ایزد کنم ادا امروز

شده جشن رسالت طاها
طرب و وجد هر کجا امروز

هر طرف جلوه گر بود شادی
بزم ساز وطرب به پا امروز

بر فراز زمین مکه نگر
پیک رب آمد از سما امروز

دین اسلام دین عالم شد
بت وبتخانه شد فنا امروز

شده مبعوث احمد مختار
میمنت بر همه هزاران بار

عید بعثت چه دلربا آمد
خرم و شاد وبا صفا آمد

بر نبی مکی به غار حرا
وحی اقرا چه خوشنما آمد

شب تار جهان سحر گردید
پرتوی علم پرضیا آمد

گشته مبعوث احمد محمود
جشن زیبای مصطفی آمد

بر همه عاشقان بده مژده
بعثت شاه انبیا آمد

یم رحمت نگر که می جوشد
فیض رحمت زکبریا آمد

شده مبعوث احمد مختار
میمنت بر همه هزاران بار

بر بلندای کوه غار حرا
عرش خلوتگهش بود پیدا

او نخوانده کتاب و درس و سبق
امی است و ولی بود دانا

پیک حق بر زمین شده نازل
گفت بر خوان بنام حق، اقرا

بود افضل ز انس و جن یکسر
بود احمد بر انبیا اولی

آنکه آورد بر نبی ایمان
دو نفر اول اند در دنیا

بین مردان علی بود اول
بین زنها خدیجه کبری

شده مبعوث احمد مختار
میمنت بر همه هزاران بار

بر جهان و جهانیان تبریک
جشن والای مؤمنان تبریک

تاج و تختِ رسالت وعزت
بر شهنشاهِ انس وجان تبریک

گیتی از نو شده جوان بنگر
این جوانی به این جهان تبریک

گشته بر احمد مکی نازل
آیه اقرا را بخوان تبریک

شرع و قانون حق شده حاکم
وحی آیات حق بیان تبریک

بعد چهل سال بر تو این منصب
از سوی کبریا چنان تبریک

شده مبعوث احمد مختار
میمنت بر همه هزاران بار

بهتر ومهترتمام بشر
بر همه انس و جن شده رهبر

گرچه باشد یتیم در عالم
او شده بر همه پدر یکسر

کعبه و سعی و زمرم و مروه
هم منا وصفا و رکن و حجر

نه سپهر و زمان و لوح و قلم
گشته اند بر نبی ثنا گستر

او حبیب خداو عبد خداست
رحمت عالمین بود دلبر

مهربانتر زباب ومادر ماست
شافع عاصیان بود سرور

بلبل طبع (سامع) شیدا
در قفس زین شعف زند پر پر

شده مبعوث احمد مختار
میمنت بر همه هزاران بار

1-11-1403

ام البنین س

هرچه ایثار که در روی زمین می بینم
معدنش را به یقین ام بنین می بینم


پسرش کوه وفا است و خودش یم حیا
حل مشکل ز همین در به یقین می بینم
سامع

نوحه

سلام بر مولا حسین جان
سلام بر حضرت عباس


یک طرفم روضهِ شاهِ هُدی
یک طرفم قُبّه‌ی میرِ وفا
جان به فدای حرم خوشنما
سلام بر مولا حسین جان
سلام بر حضرت عباس

وادیِ عشّاق، یقین نینواست
خیلِ مَلَک زائرِ اربابِ ماست
راهِ نجاتِ بشر، کربلاست
سلام بر مولا حسین جان
سلام بر حضرت عباس

سِبطِ نبی، شاهِ شهیدان حسین
شمسِ هدی، ناجیِ طوفان حسین
یاور هر شیعه به میزان حسین
سلام بر مولا حسین جان
سلام بر حضرت عباس

پورِ علی، شیرِ غضنفر عباس
زاده‌ی آزاده‌ی حیدر عباس
میرِ عَلمدارِ دلاور عباس
سلام بر مولا حسین جان
سلام بر حضرت عباس

شکرِ خداوند که زائر شدم
زائرِ این روضه‌ی فاخر شدم
در حرم پاک تو طاهر شدم
سلام بر مولا حسین جان
سلام بر حضرت عباس

لطف نما از کرمت کردگار
کن تو شفیعم به روزِ شمار
شاهِ شهیدان و یل وفادار
سلام بر مولا حسین جان
سلام بر حضرت عباس

مرثیه‌خوانِ غمِ سلطانِ دین
صبح و مساء هست امیدِ حزین
کن نظرِ لطف به سامع چنین
سلام بر مولا حسین جان
سلام بر حضرت عباس

آفتاب ولا

شده موسم گل و باغ و راغ به چمن بیا به دمن بیا
زده سر بهارِ طرب، شنو تو صدای بلبل خوشنوا

بوی عطرِ سنبل و گل خوش است قدحی ز باده ومل خوش است
دل و بلبل وگل ومل خوش است بده ساقیا می با صفا

گه عیش و نوش وطرب شده مهِ با صفای رجب شده
همه غرقِ رحمتِ رب شده چه کرم کرم چه عطا عطا

زده آفتابِ ولا ز بامِ حرم سری به جهانِ تار
ز شعاعِ طلعتِ دلربا همه ی زمین شده پر ضیاء

همه این صدا ز ولا زنید که زمین شود همه منجلی
علی یاعلی علی یا علی به جهان خوش آمدی یاعلی

در کعبه حق خسرو شاهان آمد
درظلمت دهر ، نور منان آمد
تا فاطمه در بیت خدا گشت وارد
ازخانه رب، مظهر یزدان آمد

حرم از کرم ، تو گشا بغل ،که قدم نهاده شه عرب
شده باصفا ،همه ی جهان، ز قدوم خسرو بانسب

نبی مکی مدنی زند بسی بوسه ها به رخ علی
همه غرق عشرت و شادی اند به بهین خجسته مه رجب

بکشیده صف ز فلک ملک به سوی زمین همه مشترک
ز برای دیدن با ضحک رخ آفتاب ولی رب

برسد ز شش جهت این ندا که ولی رب علی آمده
همه واله رخ او شدند همه ی عجم همه ی عرب

همه این صدا ز ولا زنید که زمین شود همه منجلی
علی یاعلی علی یا علی به جهان خوش آمدی یاعلی


از آمدن علی جهان زیبا شد
دل ها ز محبت علی شیدا شد

غیر از ره اوهر که برفت گمراه است
در راه علی راه خدا پیدا شد


تو وصی خاص پیامبری تو به شهر علم نبی دری
تو قسیم جنت و سقری تویی ساقی لب کوثری

ز همه تو برتر و مهتری ز پس خدا و نبی سری
تو امیر و مرشد و رهبری تویی دست قدرت داوری

تویی زیب مسجد و منبری تویی واقف ره هر سری
توانیس بیکس مضطری تویی یارو یاور اکثری

تو دلاوری تو غضنفری تویی فاتحی دری خیبری
به نبرد ها تو تکاوری صف مشرکان دغا دری

همه این صدا ز ولا زنید که زمین شود همه منجلی
علی یاعلی علی یا علی به جهان خوش آمدی یاعلی



ای مایل معرفت! میر جنان را بشناس
آن صهر نبی جان جهان را بشناس

زیبنده و تابنده به هر عصر علی است
آن شاه نجف خسرو خوبان را بشناس


بپرد به سینه همای دل به سوی مزار شه نجف
بنما نصیب همه خدا سفر دیار شه نجف

به یقین که است بر مومنان به جهان جنان حرمش عیان
چه شود اگر بکنم سحر شبی درکنار شه نجف

بزنم ندا ز ره ولا که علی علی تویی رهبرم
همه هست و بود و نبود من بشود نثار شه نجف

زکرم عطا بنما خدا تو به سامع خسِ بینوا
که به روز حشر مقرش کنی به ره گذار شه نجف

همه این صدا ز ولا زنید که زمین شود همه منجلی
علی یاعلی علی یا علی به جهان خوش آمدی یاعلی


بر مجلس زیبای منور صلوات
بر احمد و بر فاتح خیبر صلوات
خواهی که شوی در دو جهان آسوده
پیوسته بگو بر شه صفدر صلوات

متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن

سرِّ رب

سرِّ رب

ساقیا می ده که شد ماه رجب

شد زمانی شادی و عیش و طرب

گو به مطرب زن تو ساز دلنوا

تا زداید از دل محزون تعب

بعد سه روز و سه شب شد آشکار

ماه تابان از حرم با نور رب

شد چراغانی ز شادی هر طرف

جلوگر شد میر کل شاه عرب

بوسه ها زد بر رخ حیدر نبی

خنده زیبد بر رخ مولا عجب

روز مولود علی حیدر شده

نعره حیدر زنید هر روز و شب

یاعلی و یاعلی و یاعلی

نام حیدر است هردم زیب لب

از فلک خیلی ملک سوی زمین

آمدند بهر طواف گل نسب

باب شهر علم احمد حیدراست

او بود شیر خدا و سر رب

فاتح بدر وحنین و خیبر است

شیرگیر و شیر کش والالقب

گفت احمد بعد من مولا علی

بهر تان باشد امیر منتخب

روز محشر ساقی کوثر علی است

باده مینا ز مولایت طلب

داده ایزد بهر او عز ومقام

حاسدان ورزند بخل از چه سبب

او قسیم نار و جنت در جزاست

راه جنت بی ولا باشد صعب

گر ترا حب علی باشد مترس

بر رهت رو بر مه گرد سوی عقب

می شود محسوب عبادت ذکر شاه

نه قدم در بزم او با صد ادب

بزم مدح تو عجب شیرینتر است

از نبات و شهد و قند و هم رتب

ای به قربان ره ولای تو

جان وفرزند و عیال ومام و اب

سامعا بر راه حیدر نِه قدم

راست باش هرگز مرو در راه چپ

دوستارانش بود با عیش و نوش

دشمنانش تا ابد در تاب و تب

فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

تلگرام لاله زار سامع

مناجات رجبیه

ای پناه بی پناهان الغیاث

وی امید نا امیدان الغیاث

طاعت ما اندک و جودت فزون

از بلا برما نگهبان الغیاث

کس بخواهد یا نخواهد می کنی

بی نهایت لطف و احسان الغیاث

یا الهی از تو خواهم در دو کون

خیر و خوبی را فراوان الغیاث

چون که داد تو فراوان است نه کم

پس بی افزا رب سبحان الغیاث

شرِ این دنیا و عقبا دور کن

بهر این (سامع) خجلان الغیاث

این محاسن را بر آتش کن حرام

از کرم ای ذات منان الغیاث

شب دیجور

ای انیس مستمندان الغیاث

وی طبیب دردمندان الغیاث

فقر و تنگدستی شده حاکم به دهر

حل نما مشکل به دوران الغیاث

این شب دیجور بنما از کرم

برضعیفان صبح روشان الغیاث

حق ما پامال باشد تابکی

دادخواهی کن ز دونان الغیاث

هر که آید ظلم بی حد می کند

رس به داد ما غریبان الغیاث

منجی عالم به دوران کی رسد؟

کن ظهورش را شتابان الغیاث

در فرج تعجیل بنما ای خدا

گو تو (سامع) با محبان الغیاث

۱۵-۱۰-۱۴۰۳

فلک ملک

شده موسم گل و باغ و راغ به چمن بیا به دمن بیا

زده سر بهارِ طرب، شنو تو صدای بلبل خوشنوا

بوی عطرِ سنبل و گل خوش است قدحی ز باده ومل خوش است

دل و بلبل وگل ومل خوش است بده ساقیا می با صفا

گه عیش و نوش وطرب شده مهِ با صفای رجب شده

همه غرقِ رحمتِ رب شده چه کرم کرم چه عطا عطا

زده آفتابِ ولا ز بامِ حرم سری به جهانِ تار

ز شعاعِ طلعتِ دلربا همه ی زمین شده پر ضیاء

همه این صدا ز ولا زنید که زمین شود همه منجلی

علی یاعلی علی یا علی به جهان خوش آمدی یاعلی

در کعبه حق خسرو شاهان آمد

درظلمت دهر ، نور منان آمد

تا فاطمه در بیت خدا گشت وارد

ازخانه رب، مظهر یزدان آمد

حرم از کرم ، تو گشا بغل ،که قدم نهاده شه عرب

شده باصفا ،همه ی جهان، ز قدوم خسرو بانسب

نبی مکی مدنی زند بسی بوسه ها به رخ علی

همه غرق عشرت و شادی اند به بهین خجسته مه رجب

بکشیده صف ز فلک ملک به سوی زمین همه مشترک

ز برای دیدن با ضحک رخ آفتاب ولی رب

برسد ز شش جهت این ندا که ولی رب علی آمده

همه واله رخ او شدند همه ی عجم همه ی عرب

همه این صدا ز ولا زنید که زمین شود همه منجلی

علی یاعلی علی یا علی به جهان خوش آمدی یاعلی

از آمدن علی جهان زیبا شد

دل ها ز محبت علی شیدا شد

غیر از ره اوهر که برفت گمراه است

در راه علی راه خدا پیدا شد

تو وصی خاص پیامبری تو به شهر علم نبی دری

تو قسیم جنت و سقری تویی ساقی لب کوثری

ز همه تو برتر و مهتری ز پس خدا و نبی سری

تو امیر و مرشد و رهبری تویی دست قدرت داوری

تویی زیب مسجد و منبری تویی واقف ره هر سری

توانیس بیکس مضطری تویی یارو یاور اکثری

تو دلاوری تو غضنفری تویی فاتحی دری خیبری

به نبرد ها تو تکاوری صف مشرکان دغا دری

همه این صدا ز ولا زنید که زمین شود همه منجلی

علی یاعلی علی یا علی به جهان خوش آمدی یاعلی

ای مایل معرفت! میر جنان را بشناس

آن صهر نبی جان جهان را بشناس

زیبنده و تابنده به هر عصر علی است

آن شاه نجف خسرو خوبان را بشناس

بپرد به سینه همای دل به سوی مزار شه نجف

بنما نصیب همه خدا سفر دیار شه نجف

به یقین که است بر مومنان به جهان جنان حرمش عیان

چه شود اگر بکنم سحر شبی درکنار شه نجف

بزنم ندا ز ره ولا که علی علی تویی رهبرم

همه هست و بود و نبود من بشود نثار شه نجف

زکرم عطا بنما خدا تو به سامع خسِ بینوا

که به روز حشر مقرش کنی به ره گذار شه نجف

همه این صدا ز ولا زنید که زمین شود همه منجلی

علی یاعلی علی یا علی به جهان خوش آمدی یاعلی

بر مجلس زیبای منور صلوات

بر احمد و بر فاتح خیبر صلوات

خواهی که شوی در دو جهان آسوده

پیوسته بگو بر شه صفدر صلوات

متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن

ام البنین

هرچه ایثار که در روی زمین می بینمم

معدنش را به یقین ام بنین می

بینم

پسرش کوه وفا است و خودش

یم حیا

حل مشکل ز همین در به یقین می بینم

سامع

داستان انار

داستان انار
بعد ذکـرِخدا و نعتِ رسول
می گشایم زبان به مدحِ بتول

داستــانی کنـــم بیـــان بشنو
که صحیح الخـبربود منقول

گفت راوی که فاطمه یکروز
گشت بیماروشد زدرد ملول

آمـد انــدر کـــنــارِ او حیدر
به پرستاریش بـُدی مشغول

گفت حیدر بــه بانوی عالم
چه بود میلِ دل ترا معمول

گفت بابم زهمـسرت هرگز
نکنی خواهش از زر واز پول

حرف تومثلِ حرف باب منست
هرچه گویی کنم به دیده قبول

گر برایت همی بود مقدور
یک انـاری بیار جانِ بتول

صاحب جودولطف وکان عطا
شاه خوبـــان، علـــی ولی الله

شد برون از درونِ بیت عاجل
تا کـند دانه ای انـــار حاصـــل

رفت هر سو ولی نیافت انار
مرتضی شیر رب مــهِ کامل

گفت آنجا به مرتضی یک کس
نزد شمعون شود انار حاصل

رفت بر دربِ آن یهودی زود
داشت شمعون انـــار در منزل

زو گرفت یک انار شـد راهی
جانب منزل آن شـــــهِ عادل

ناگهان بین راه علـــــی بشنید
ناله کــورِ بــی کــــسِ سائل

بود آن کور در خرابه مقیم
نزد اودر خرابـــــه شد داخل

شـــد پرستارِمردِ کـــورِعلیل
تا کند بهر وی رفــعِ مشکل

گفت براوکه چیست میل دلت
او اناری بخواست از بـــاذل

صاحب جودولطف وکان عطا
شاه خوبـــان، علـــی ولی الله

کرد آن دم دو نیم شهِ فاضـــل
نیـــــم آن داد تا خـــورد کامل

خورد نیمی انار و خواهش کرد
نیم دیـــگر زمرتضــــی ســـائل

دست ها شد تهی و با دل زار
پس علی شد روان سوی منزل

گشت وارد به بیتِ خود او دید
طبـــــقی پرانــار در داخل

نزد زهـــرا بیامـد و پرســــید
کین انارازکجـــا بشـــد حاصل

گفت آورد یکی طبق و بگفت
داده این را امیر حق واصل

کردی در راه حق علی انفاق
شد انار از بهشتِ حق نازل

سامعا از علی چو کور بخواه
که گشـــاید گــره ز کـارعاجل

همه داستان به یک ساعت
بسرودم ز ذوق دل کامل

صاحب جودولطف وکان عطا
شاه خوبـــان، علـــی ولی الله

۱۷-۰۹-۱۴۰۳

راحیل مبهم

رحیل مبهم
سحاب امشب ببارد خون بسی بهرغم زهرا
بسـوزد عـــالم و آدم ز عظمی ماتم زهرا

سیه گشته زمین وآسمان از حزن آن بانو
ملائک هم عزادار از رحیل مبهم زهرا

شده تاریک روزِ روشنِ عالم بسانِ شب
تو گویی در کسوف است آفتابِ عالم زهرا

دلیر عرصه بدر و حنین وقلعه خیبر
بود بادیده پرنم به حال درهم زهرا

چه شد گفتا مرا دفن وکفن بنما به پنهانی؟
چرا مخفی بود قبر ومزار اعظم زهرا؟

بیاید مرهم درد و غم دلها یقین سامع
بگیرد انتقام ازظالمان آن مرهم زهرا

پهلو شکسته



از درب بیت زهرا 🔥 آتش زند زبانه
اندر فضا بود دود 🌫️ بالا فراز خانه

پهلو شکسته بانو 😢 بین در است و دیوار
از میخ در بگویم 🤔 یا ضرب تازیانه

زینب رسد به فریاد 📣، گریان به حال مادر 💔
دارد به دل غم و سوز 🥀، از جور این زمانه ⏳

طفلان به گرد مادر ، با دیده‌های پر خون 😭
فریادشان بلند است 🗣️، در خلوت شبانه 🌙

غسل و کفن مرا کن 🕊️ گفتا تو در دل شب 🌙
دفنم نما علی جان 🖤 پنهان و مخفیانه 🔒

مهدی رسد به دوران ⏳ بهر قصاص مادر ⚖️
سامع نشان دهد او 📜 آن مرقد فرزانه 🕌


23-08-1403

لاس کبود



متن شعر ✍️

🌹 بوستان آتش گرفت و باغبان افتاده بود
مشکبو یاس کبود اندر میان افتاده بود 🌺

🔥 زد زبانه آتش اندر گلستانِ دلستان
بانکِ غم در آشیانِ بلبلان افتاده بود 🕊️

🌫️ در فضا پیچیده دود از چوپِ دربِ لاله زار
پشتِ دربِ باغِ گل، یاسی خزان افتاده بود 🌸

👹 ناکسان بر بوستان از چه هجوم آورده اند
دشت و صحرا و چمن در غم نهان افتاده بود 💔

🌿 باغ و راغ پر ثمر در آتش کین سوخته
هر طرف بلبل برای گل حزان افتاده بود 🐦

💥 زد شرر سوز کلامت سامعا بر جان و دل
ماتمِ عظمای گلشن بس نهان افتاده بود 😔

📅 ۲۰-۸-۱۴۰۳

مادر صبر 

مادر صبر

طلــعت نمــوده آفتـــاب یا مـــاه تــابـان آمده

از تابــشِ رخســـارِ اوعالـَــم فــروزان آمده

با شور و شادی و شعف باشد کی این زیبا لقا؟

از مقدمش درشش جهت بهجت فراوان آمده

سبزینه گشته هرطرف عطرِ گل وسنبل رسد

در موســـمِ زردِ خـــزان گویا بهـاران آمده

شاهدخت آمد در زمین با عظمتِ فر و شکوه

فوجِ ملک بهرش فرود بیش از شماران آمده

ام المصائب خوانَدَش یا مادر صبر جهان

خندان مهی نیکو نگر با بحرِ احــســـان آمده

او زینــــت بابا بود او عفـــتش یکـــــتا بود

او دختر زهـــــرا بود بانــــــوی ایمان آمده

دارد فصاحت چون علی دارد بلاغت چون نبی

دارد شهامت پر دلی شاهدخت خوبان آمده

بهرِ برادر همدم است هم مونس وهم یاوراست

از بهر یاری حســـین با عـــهد و پیــمان آمده

در هرکجا گریه نمود لیکن به آغوشِ حسین

آرام شـــد زینـــب دمــــی با حـالِ خندان آمده

تاریخ خوان در باره ی ابن زیاد و کاخ او

از خطبـــهِ غرای او در کــــوفه لرزان آمده

باشد به عالَم قاصدِ پیغامِ خــــونِ شــــاهِ دین

افشـــاگرِ ظلمِ ظَلام خــاتون به دوران آمده

از کربلا تا شهرِ شام رنجِ فراوان را کشید

ام المـصائب شـد لقب بر او چه عنوان آمده

داغِ جوانان دیده است ظلمِ فراوان دیده است

رأسِ شهیدان دیده است راضی به فرمان آمده

در شامِ عاشـورا کــند برپا نمــــازِ شب چُنین

شهدِ عبادت بهر او شیـــرین‌تر از جان آمده

عاجز بود سامع ترا طبعِ ضعیف اندر بیان

اوصافِ فضلش در کُتُب از حد فراوان آمده

۱۴۰۳-۰۸-۱۶

شعله آذر


شعله آذر

آه و صد آه که عدو زجر فراتر دادند
به بهیــن بانوی عقبای فلک فر دادند


چه بگویم ز در و میخ در و ضرب لگد
مهبط وحی، خصان شعله آذر دادند


پاره قلب خودش خوانده محمد هر گاه
ابلهان رنج به قلب شه برتر دادند


آنکه آزرده کند فاطمه را در عالم
دان که آزارِ فراوان به سرور دادند


سامعا عز و شرف را بنگر در دوران
لقب ام ابیها به دختر دادند

بسم الله الرّحمن الرّحیم     اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی كُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.     اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم     جهت سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام عصر صلوات    التماس دعا    دریافت کد از: ابزار وبلاگ

https://voca.ro/1kHOzuqYe6q0

بسم الله الرّحمن الرّحیم     اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِیِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَةِ وَفی كُلِّ ساعَةٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.     اللهم صلّ علی محمّد وآل محمّد و عجّل فرجهم     جهت سلامتی و تعجیل در ظهور آقا امام عصر صلوات    التماس دعا    دریافت کد از: ابزار وبلاگ

https://t.me/lalazaresami