شعله آذر


شعله آذر

آه و صد آه که عدو زجر فراتر دادند
به بهیــن بانوی عقبای فلک فر دادند


چه بگویم ز در و میخ در و ضرب لگد
مهبط وحی، خصان شعله آذر دادند


پاره قلب خودش خوانده محمد هر گاه
ابلهان رنج به قلب شه برتر دادند


آنکه آزرده کند فاطمه را در عالم
دان که آزارِ فراوان به سرور دادند


سامعا عز و شرف را بنگر در دوران
لقب ام ابیها به دختر دادند