ذبح عظیم
فصل دی طی گشت آمد فصل زیبای بهار
در چمن گل خیمه زد از نو هزار اندر هزار
بوی یاس و سوسن ونسرین همی پیچیده است
بین گل وسنبل هزاران رنگِ زیبا در کنار
عندلیب خوشنوا دارد نوای دلنوا
شاد قمری را نگر هر سو پرد بر شاخسار
وه چه فصل شاد و خرم آمده ساقی بیا
خیمه و خُم وسبو آور به طرف لالهزار
موسم اندوه و غم طی شد گهِ عشرت رسید
گو مغنی را بیا یک نغمه ی در پرده دار
نوبهاری را که مقصودم بود دانی که چیست ؟
گوش کن گوش دلت بگشا تو با صد افتخار
صد بهار از مقدمِ این نوبهار آید پدید
بی گمان خرم تر است از صد بهارِ روزگار
نوبهارِ ما بهارِ جشن مولود کسیست
کو بود شاهِ جوانانِ بهشتِ ماندگار
شمسِ تابان هدایت خسرو ذوالاحتشام
ناخدای کشتی وناجی خلقِ رستگار
دلبر و دلبند سردار رسل ختمی ماب
خون حق ، ذبح عظیم، آن سید والاتبار
شاه دین، حبل المتین،آن مه جبین یعنی حسین
قلزم جود و کرم باب سخا آن شهریار
عالم وآدم گدای لطف واحسانش بود
بر درِ بذل و سخای او همه در انتظار
واله و شیدای آن شاهِ شهیدان ،عالم است
بر دل مفتون ما گرمای مهرش بر قرار
در مدیح او بگفت احمد، حسین از من بود
من از او یم نیست کس را این چنین نیکو وقار
قطره ی اشکی اگر ریزی تو از بهر غمش
در قیامت اشک تو گردد سپر بر روی نار
روز محشر اشک هر کس را چو بینی جاری است
غیر چشمانِ محبانِ حسینِ حق شعار
سامعا با معرفت سوی حریم شه بیا
تا ترا آن خطه طوبی شود روزی مزار
پنجشنبه ۱۲-۱۱-۱۴۰۲
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلنشعر شماره ۱۲۵
ذبح عظیم
فصل دی طی گشت آمد فصل زیبای بهار
در چمن گل خیمه زد از نو هزار اندر هزار
بوی یاس و سوسن ونسرین همی پیچیده است
بین گل وسنبل هزاران رنگِ زیبا در کنار
عندلیب خوشنوا دارد نوای دلنوا
شاد قمری را نگر هر سو پرد بر شاخسار
وه چه فصل شاد و خرم آمده ساقی بیا
خیمه و خُم وسبو آور به طرف لالهزار
موسم اندوه و غم طی شد گهِ عشرت رسید
گو مغنی را بیا یک نغمه ی در پرده دار
نوبهاری را که مقصودم بود دانی که چیست ؟
گوش کن گوش دلت بگشا تو با صد افتخار
صد بهار از مقدمِ این نوبهار آید پدید
بی گمان خرم تر است از صد بهارِ روزگار
نوبهارِ ما بهارِ جشن مولود کسیست
کو بود شاهِ جوانانِ بهشتِ ماندگار
شمسِ تابان هدایت خسرو ذوالاحتشام
ناخدای کشتی وناجی خلقِ رستگار
دلبر و دلبند سردار رسل ختمی ماب
خون حق ، ذبح عظیم، آن سید والاتبار
شاه دین، حبل المتین،آن مه جبین یعنی حسین
قلزم جود و کرم باب سخا آن شهریار
عالم وآدم گدای لطف واحسانش بود
بر درِ بذل و سخای او همه در انتظار
واله و شیدای آن شاهِ شهیدان ،عالم است
بر دل مفتون ما گرمای مهرش بر قرار
در مدیح او بگفت احمد، حسین از من بود
من از او یم نیست کس را این چنین نیکو وقار
قطره ی اشکی اگر ریزی تو از بهر غمش
در قیامت اشک تو گردد سپر بر روی نار
روز محشر اشک هر کس را چو بینی جاری است
غیر چشمانِ محبانِ حسینِ حق شعار
سامعا با معرفت سوی حریم شه بیا
تا ترا آن خطه طوبی شود روزی مزار
پنجشنبه ۱۲-۱۱-۱۴۰۲
فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن