مناجات

قديم و قادر وجبار کبرياى منست
رئوف ومشفق و رحمان آن خداى منست
به وقت بى کسى وفقرو تنگدستى من
انيس ومونس وغمخواراز بـراى منست
ترحمى بنمودى به من نفس به نفس
منِ خجل زده اخر جحيم جاى منست
چه توبه ها که شکستم ولى توبگذشتى
همين گذشت تو حقا که اهتداى منست
اگر به اتش نيران مرا بسوزانى
به انچه است رضاى توآن رضاى منست
شديد نادمم از کرده و گناه وخطا
ولي بسوى تو غفار التجاى منست